رموز “ژولیت بینوش” از غرق شدن در فیلم تا بازی در نقش دلهرهآور!
ژولیت بینوش، برنده جوایز اسکار، بفتا و سزار، یکی از موفقترین بازیگران فرانسه، با حدود ۴۰ سال سابقه بازیگری است. او بعد از این که اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن را برای فیلم «بیمار انگلیسی» دریافت کرد، به شهرتی بینالمللی رسید و از آن زمان، در حالی که همیشه به همکاری با جالبترین فیلمسازان
ژولیت بینوش، برنده جوایز اسکار، بفتا و سزار، یکی از موفقترین بازیگران فرانسه، با حدود ۴۰ سال سابقه بازیگری است.
او بعد از این که اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن را برای فیلم «بیمار انگلیسی» دریافت کرد، به شهرتی بینالمللی رسید و از آن زمان، در حالی که همیشه به همکاری با جالبترین فیلمسازان فرانسه متعهد باقی مانده، هرازگاهی هم سری به هالیوود زده است.این بازیگر در گفتگویی با بی بی سی از رموز زندگی خود صحبت کرده است.
ژولیت بینوش در دهه ۱۹۶۰ در پاریس بزرگ شد. او والدینش را «بازیگرانی» توصیف میکند «که برای بقا کارهای دیگری هم انجام میدادند».
به گزارش «تجارت آسیا» زمانی که بینوش چهار ساله بود، والدینش از هم جدا شدند. این بدان معنا بود که از این زمان، او بیشتر وقت خود را یا در مدارس شبانهروزی میگذراند، یا اینکه با عمهاش زندگی میکرد.
او میگوید که این زندگی بیثبات، احتمالا در بازیگری او نقشی تعیینکننده ایفا کرده است. او میگوید: «کودکی من به سفر گذشت و اینکه ندانی به کجا تعلق داری. فکر میکنم این تجربه به عنوان یک بازیگر به من خیلی کمک کرد، زیرا قلبت را به نوعی باز میکند. (این تجربهای) دردناک است، اما تو ناچاری که برای بقا، یک راهی را در درون خودت پیدا کنی».
علاقه والدینش به بازیگری باعث شد که بینوش اغلب به تئاتر برود و در خانه نمایشنامهها را بخواند. تاثیر پدر و مادرش حتی در مدرسه هم دیده میشد. بینوش میگوید: «در مدرسه، مادرم معلم تئاترم بود. او ارادهای آهنین داشت؛ مادرم را میگویم».
وقتی بینوش ۱۵ ساله بود، خودش به چیزی شبیه به یک معلم تبدیل شد. او میگوید: «من یک چیزی شبیه به یک کلاس (در مدرسه) درست کردم و همان کاری را انجام دادم که مادرم انجام میداد، یعنی کارگردانی تئاتر. وقتی مادرم دید که چقدر به این کار علاقه دارم و چه بسا در آن بسیار هم بد هستم، در ۱۸ سالگی برایم یک کلاس پیدا کرد. در آن کلاس با ورا گرگ آشنا شدم».
گرگ، معلم بازیگری او شد و تاثیری بسیار کلیدی بر روی او گذاشت. بینوش درباره ورا گرگ میگوید او زنی بوده که جلوی «نقش بازی کردن» او را گرفت و در عوض به او یاد داد که چگونه «زندگی را بازآفرینی» کند.
وقتی که بینوش مدرسه تئاتر را ترک کرد، یکی از نخستین نقشهای سینماییاش را در سال ۱۹۸۵ در فیلم «درود بر مریم» ساخته ژان-لوک گدار بازی کرد؛ کسی که به عنوان یکی از اسطورههای سینمای فرانسه شناخته میشود. برای بینوش کار کردن با گدار آسان نبود.
او میگوید: «او در صحنه مدام نظرش را تغییر میداد یا گاهی اوقات به سر صحنه فیلمبرداری میآمد، اما نمیخواست هیچ فیلمی بگیرد». بینوش میافزاید: «اما من احساس میکردم که او به ما احترام میگذارد، چون که حقوق به نسبت خوبی به ما میداد».
بینوش تا آن زمان با معلمهایی کار کرده بود که تلاش میکردند او به هنگام بازیگری، احساس راحتی داشته باشد. اما او میگوید که گدار، کاملا برعکس بود: «او همیشه تغییراتی انجام میداد و در نتیجه تو احساس راحتی نمیکردی. تو احساس آرامش نداشتی. احساس نمیکردی که در خانه هستی. فکر کنم این کار خوبی بود، چرا که او با خودش هم همین کار را میکرد. او تلاش میکرد دوربین را در جایی بگذارد که راحت نبود، اما خلاقانه بود… این مساله برای من، تفاوت چشمگیری از جهت یادگیری ایجاد کرد. بله، درسته. کارگردان قرار نیست کمکی کند. من همیشه خودم آماده به سر صحنه میآیم».
بینوش در سال ۱۹۹۱ در فیلم «عشاق روی پل» به کارگردانی دوست پسر آن زمانش لئوس کیراکس ظاهر شد. این فیلم به خاطر تولید طولانی و سختش مشهور است.
بینوش میگوید: «دو سال و نیم در تلاش بودیم تا کار فیلمبرداری را انجام بدهیم. فیلم گرانی بود، چرا که بازیگر اصلی نقش مرد (دونی لوان) دستش را برید و در نتیجه مجبور شدیم که فیلمبرداری را عقب بیاندازیم».
معروف است که این فیلم، پرهزینهترین فیلم تاریخ سینمای فرانسه است، اما ژولیت بینوش میگوید که در اینباره مطمئن نیست. او میگوید: «گرانترین؟ فکر نمیکنم. در فرانسه از این جهت که این یک فیلم خاص بود، حسادتهای زیادی به آن شد».
بینوش میگوید که این فیلم، یک تجربه مثبت برای او بود، «اما چیزی نمانده بود که به آخرین فیلم من تبدیل شود».
ژولیت بینوش میگوید: «ما در یک استخر شنا فیلمبرداری میکردیم و من ۱۴ کیلوگرم وزنه دور کمرم داشتم … دو غواص همراه ما بودند تا اگر ما به هوا نیاز پیدا کردیم، بهمان کمک کنند». در یک لحظه او به غواص اشاره کرد و از او کمک خواست، اما غواص او را ندید: «من دیگر هوایی نداشتم و با آن وزن و لباسها باید میرفتم بالا. من برای زندگیام جنگیدم. فکر میکردم این یک نقطه عطف است: یا خداحافظ زندگی! یا اینکه من زنده میمانم. در همان لحظات، ایده بسیار واضحی در ذهنم شکل گرفت که از این پس، همواره زندگی برایم اولویت اول خواهد بود و هنر، در رتبه دوم جای خواهد گرفت».
بینوش همیشه از نقاشی لذت برده است. او در فیلم «عشاق روی پل» نیز نقش یک نقاش را بازی میکرد و میگوید، همواره با اشتیاق به فکر پیگیری نقاشی به شکل حرفهای بوده است.
بینوش میگوید: «وقتی ۱۳ ساله بودم، خیلی نقاشی میکشیدم. من نقاشی را همانقدر دوست داشتم که بازیگری را». او به دیدن یک نمایشگاه از دوست مادرش که نقاش بود رفت و به او گفت: «نمیدانم چه چیزی را انتخاب کنم. میتوانی به من کمک کنی؟» آن نقاش به او گفت: «چرا میخواهی انتخاب کنی؟» و سپس برایش یکی از پوسترهایش را امضا کرد و پایش نوشت: «برای پیگیری همه چیز».
ژولیت بینوش میگوید: «من این پوستر را برای همیشه در اتاق خوابم به دیوار زدم و رویم اثر گذاشت. چرا واقعا من نیاز داشتم که (بین این دو) انتخاب کنم؟ هر کاری را که در زندگی دوست داری، انجام بده».
وقتی ژولیت بینوش در سال ۱۹۹۷ به خاطر بازی در نقش یک پرستار که از یک مرد شدیدا مجروح نگهداری میکرد، در فیلم «بیمار انگلیسی»، اسکار بهترین نقش مکمل زن را دریافت کرد، بسیاری متعجب شدند. هیچ کس به اندازه خود بینوش متعجب نبود. او میگوید که تجربه بازی در این فیلم برای او، تجربهای دوگانه بوده: «از یک طرف به خاطر بازی در این فیلم احساس میکردم که روی ابری از عشق هستم. از یک طرف دیگر، وحشت کرده بودم. در ماه اول فیلمبرداری، بسیار لرزان و شکننده بودم. به شدت وحشتزده بودم. اما بعد در نیمه دوم، لذت خالص بود». او معتقد است که دلیل اصلی بخش بزرگی از این وضعیت، آنتونی مینگلا، کارگردان فیلم بوده. بینوش میگوید: «او (مینگلا) به شدت کمک میکرد و (از بازیگران) حفاظت میکرد. او با گدار خیلی فرق داشت! کسی که با من بود و به من کمک میکرد تا بهترین چیزی را که میتوانستم، ارائه کنم».
در اوایل دهه ۹۰، استیون اسپیلبرگ با ژولیت بینوش تماس گرفت و به او پیشنهاد کرد که در فیلم «پارک ژوراسیک» بازی کند (بینوش قبلا نیز گفته است که اسپیلبرگ برای بازی در فیلمهای «ایندیانا جونز و آخرین جنگ صلیبی» و همچنین «فهرست شیندلر» نیز با او تماس گرفته و به او نقش پیشنهاد کرده است).
اما از آنجا که بینوش پیشتر پذیرفته بود که در فیلم «سه رنگ: آبی» اثر کریستف کیشلوفسکی بازی کند، پیشنهاد اسپیلبرگ را رد کرد.
او میگوید: «فکر کنم قبلش به آبی، جواب مثبت داده بودم. علاوه بر این احساس میکردم که آبی یک قصه هیجانانگیز و عمیق دارد». بینوش به شوخی میگوید که اگر برای فیلم «پارک ژوراسیک» به او نقشی به جز نقش انسانها پیشنهاد میشد، چه بسا در آن فیلم بازی میکرد. او میگوید: «وقتی که استیون پرسید چرا این پیشنهاد را رد کردی، گفتم چون بهم نقش دایناسور را ندادی».
وقتی از بینوش پرسیده شد که چه نقشهای رویایی برای او باقی ماندهاند، او میگوید: «من به این شکل فکر نمیکنم … بستگی به این دارد که با چه کسی نقش را بازی کنی و چه کسی کارگردانی میکند. البته خیلی دوست دارم شکسپیر کار کنم».
زمانی که در ادامه به او گفته میشود شاید روزی نقش «لیدی مکبث» را بازی کند، ژولیت بینوش پاسخ میدهد که پیشتر پیشنهادی برای اجرای این نقش را رد کرده است.
بینوش میگوید: «جالب است که این حرف مطرح شد، چون توماس اوسترمایر که کارگردان است، از من درخواست کرد که همین نقش را در نیویورک بازی کنم. اما آن پیشنهاد بدین معنا بود که باید ماههای بسیار رویش کار میکردم. من عاشق کار کردن هستم، اما آن یک چالش بزرگ بود. به همین دلیل پاسخ منفی دادم».
بینوش در تمام دوران حرفهای خود به طور مداوم کار کرده است و در این مسیر، به دنبال نقشهای مختلف بوده، نه اینکه صبر کند و امیدوار باشد که نقشها به سراغش بروند.
او میگوید: «اینطوری نبوده که بنشینم و منتظر باشم تا بهم تلفن کنند. من خودم هم به سراغ کارگردانها میروم و سعی میکنم به نوبه خودم خلاقیت نشان بدهم».
بینوش وقتی در برابر این پرسش قرار میگیرد که آیا حاضر است روزی در یکی از فیلمهای پرهزینه «مارول» ایفای نقش کند، او میگوید مطمئن نیست که آیا تا همین حالا در این سری فیلمها بازی کرده است یا نه.
او با خنده میگوید: «مطمئن نیستم که برخی از فیلمهایی که بازی کردم، مارول بودند یا نه. فیلم شبح درون پوسته از سری فیلمهای مارول نبود؟ گودزیلا چطور؟ مارول بود؟» (جواب منفی است.)
بینوش با خنده میگوید: «من فکر نمیکنم که به درد آن فیلمها بخورم، چون اصلا نمیدانم که کدامشان مارول است و کدامشان نیست. چون هیچ علاقهای به آن جهان ندارم. میخواهند که چه کار کنم؟ چه نقشی به من در این فیلمها بدهند؟» وقتی به او گفته میشود: «ملکه جهان؟» بینوش به سادگی پاسخ میدهد: «اینکه همین حالا هستم».
برچسب ها :اسکار ، بیمارانگلیسی ، تجارت آسیا ، ژولیت بینوش
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0